زغل
لغت نامه دهخدا
زغل. [ ] ( ع مص ) قلب سازی کردن و مصنوعی ساختن دراهم و فساد انداختن و معامله نامشروع با پول قلب کردن. ( از دزی ج 1 ص 594 ).
زغل. [ زَ ] ( ع اِ ) تقلب و اغفال در قمار و جز آن. || سنگ بزرگ و گرد دستگاه عصاری که بر گرد محور خود گردد و برای فشردن انگور و زیتون و جز آن بکار رود. ( از دزی ج 1 ص 594 ).
زغل. [ زَ غ َ ] ( ع ص ) دلاور. شجاع. باشهامت. ( دزی ج 1 ص 594 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید