زغف
لغت نامه دهخدا
زغف. [ زَ ] ( ع اِ ) ابر آب ریخته که پوشاننده آسمان است. || بسیاری آب چاه. || زره فراخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || افزونی سخن به دروغ. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده قبل شود.
زغف. [ زَ / زَ غ َ ] ( ع اِ ) ج ِ زغفة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به زغفة شود.
زغف. [ زَ غ َ ] ( ع اِ ) ریزه هیزم. || سرشاخهای درخت که نرم و سست باشد. || سر گیاه رمث و عرفج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید