زغزغه

لغت نامه دهخدا

( زغزغة ) زغزغة. [ زَ زَ غ َ ] ( ع مص ) سستی سخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): زغزغ کلامه ُ؛ قاله ضعیفاً و لم یخلص معناه.یقال : لاتزغزغ الکلام و بین الحق. ( اقرب الموارد ). || پنهان کردن چیزی. || اراده گشادن سرمشک کردن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). ( از اقرب الموارد ). || افسوس کردن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). فسوس. سخریه. ( ناظم الاطباء ). فسوس کردن به کسی. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس