زغبج

لغت نامه دهخدا

زغبج. [ زَ ب َ ] ( ع اِ ) بار زیتون دشتی و آن مانند کنار خرد است سبز می شود، سپس آن سپید می گردد بعد از آن سیاه پس شیرین گردد با اندک تلخی و آن را رب می باشد و در نانخورش بکار برند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). عتم. زیتون جبلی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

بپرس