زعکه

لغت نامه دهخدا

( زعکة ) زعکة. [ زَ ک َ ] ( ع اِ ) درنگ. توقف. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : لهم زعکة فی المکان ؛ ای لبئة. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || در آفریقا بمعنی عقب. کون. دم. ( از دزی ج 1 ص 593 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس