زعبوب
لغت نامه دهخدا
زعبوب. [ زَ ] ( ع اِ ) پستنک. غبیرا درخت پستنک . ( از دزی ج 1 ص 591 ). || ساکنان دمشق این نام را به میوه زعرور دهند. || نوعی زعرور با میوه خرد. ( دزی ایضاً ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید