وگر تیره جانی بود زشت کیش
همان روز چون خواند ایزدش پیش
سیه روی خیزد زشرم گناه
سوی چینود پل نباشَدْش ْ راه.
اسدی ( گرشاسبنامه چ یغمائی ص 137 ).
سپهدار گفت ای بد زشت کیش خوی بد چنین آورد کار پیش.
اسدی ( گرشاسب نامه ایضاً ص 45 ).
مگر کآن فرومایه زشت کیش بکارش نیاید خرپشت ریش.
سعدی ( بوستان ).
غازیان غیب چون از حلم خویش حمله ناوردند بر تو زشت کیش.
مولوی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود.