بدو گفت سیندخت کای زشت روی
سخن بشنو و پاسخش را بگوی.
فردوسی.
زآنکه با زشت روی دیبه و خزگرچه خوبست خوب ننماید.
ناصرخسرو.
برآشفته شد شاه از آن زشت روی چو تیغ از تنش سر برآورد موی.
نظامی.
فقیهی دختری داشت به غایت زشت روی.( گلستان ).
نه از جور مردم رهد زشت روی
نه شاهد ز نامردم زشتگوی.
سعدی ( بوستان ).
دختری زشت روی و بدخو داشت کز همه چیز جامه نیکو داشت.
سعدی.
گر تو را حق آفریده زشت روتو مشو هم زشت رو هم زشت خو.
مولوی.
رجوع به ماده بعد، زشت و دیگر ترکیبهای آن شود.