زز

لغت نامه دهخدا

زز. [ زَزز ] ( ع مص ) سیلی زدن. ( منتهی الارب ): ززه ززا از باب نصر؛ سیلی زد او را و بر پشت گردن وی زد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دزی ج 1 ص 590 و 591 شود.

فرهنگ فارسی

سیل زدن سیل زد او را او بر پشت گردن وی زد

گویش مازنی

/zoz/ درد استخوان - سوزش و درد آمدن دندان در اثر تماس با آب بسیار سرد ۳زوزه

پیشنهاد کاربران

زِز = کشک سیاه
در کارچان به جای کلمه ترکی قره قوروت از کلمه ( زِز ) استفاده می کنند .
در اراک به کشک سیاه شیرین شده با شکر ( سِز ) می گویند .
در کارچان مرسوم نیست که ژز را بجوشانند و به آن شکر بزنند و سِز درست کنند .
...
[مشاهده متن کامل]

به گمان من در فارسی دوانی به کشک سیاه ترش زِز می گفتند و به کشک سیاه شیرین شده سِز می گفتند.

در کارچان ( فارسی دوانی ) به جای واژه ترکی قره قوروت ( ( کشک سیاه ) ) زِز می گویند
زِز همان کشک سیاه ترش مزه هست .
در کارچان ( فارسی دوانی ) به جای کلمه ترکی قرا قوروت ( کشک سیاه ) زِز می گویند
زر ' ZER ب زبان سیستانی 💜 معادل پارسی قایم کردن
سراب زز نام سراب و منطقه ای زیبا در الشتر

بپرس