ز بس گونه گونه سنان و درفش
سپرهای زرین و زرینه کفش.
فردوسی.
بیاور سپاه و درفش مراهمان تخت و زرینه کفش مرا.
فردوسی.
بزربافته جامه های بنفش به پای اندرون کرده زرینه کفش.
فردوسی.
|| ( ص مرکب ) کسی که کفش زرین در پای کند. از عناوین و درجات عالی سپاهیان و درباریان قدیم ، نظیر: زرین کلاه و زرین کمر و جز اینها : دگر پهلوان طوس زرینه کفش
که او بود با کاویانی درفش.
فردوسی.
سپهدار و سالار زرینه کفش تو باشی بر کاویانی درفش.
فردوسی.
بیاراست با کاویانی درفش همه پهلوانان زرینه کفش.
فردوسی.
همه نامداران زرینه کفش برفتند با کاویانی درفش.
فردوسی.