زرین کلید. [ زَرْ ری ک ِ ] ( اِ مرکب ) کلیدی از زر. کلیدی آراسته به زر. کلیدی زرنگار و زرنشان : نبینی کزین قفل زرین کلیدبه تاریکی آرند جوهر پدید.نظامی.ز فرمان او سر نباید کشیدکجا رای او هست زرین کلید .نظامی ( از آنندراج ).