زرین سپر. [ زَرْ ری س ِ پ َ ] ( اِ مرکب )سپر زرین. سپری ساخته از زر. سپر طلائی : ز بس خود زرین و زرین سپربگردن برآورده رخشان تبر.فردوسی. || کنایه از خورشید : ای پسر بنگر به چشم سر در این زرین سپرکو ز جابلقا سحرگه قصد جابلسا کند.ناصرخسرو.رجوع به زرین و دیگر ترکیب های آن شود.