زرکلی خیرالدین

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] خیرالدین بن محمود بن محمد زِرِکلی دمشقی، در سال 1893/1310 در بیروت متولد شد. والدین او اهل دمشق و پدرش از تجار بیروت بشمار می رفت. خیرالدین در دمشق نشو و نما یافت و به مدرسه رفت. از نوجوانی به کتب ادبیات علاقه مند شد و شعر نیز می گفت. در انتشار مجله ای هفتگی با عنوان «اصمعی» شرکت داشت. بعدها به بیروت رفت و به تحصیل ادامه داد و همان جا به تدریس تاریخ و ادبیات عرب پرداخت. هنگام جنگ جهانی اول به دمشق بازگشت و روزنامه «لسان العرب» را راه اندازی کرد و پس از آن روزنامه دیگری را منتشر نمود.
با ورود فرانسویان به دمشق، زرکلی به فلسطین، مصر و سپس حجاز گریخت؛ چون فرانسویان املاک او را ضبط کرده و غیاباً حکم اعدام او را صادر کرده بودند. در سال 1921 تابعیت حجاز را گرفت و به سِمت معاونت فرزند پادشاه منصوب شد. به این جهت مسافرت هایی به مصر و قدس و اردن انجام داد و در تأسیس حکومت اردن نقش داشت و عهده دار مناصب دولتی شد.
با لغو حکم اعدام وی از سوی فرانسه، به دمشق بازگشت و خانواده اش را به اردن آورد. پس از آن و با دور شدن از مشاغل حکومتی، به مصر رفت و چاپخانه ای ایجاد کرد و کتاب هایی از جمله کتب خود را منتشر نمود. با قیام مردم سوریه بار دیگر محکوم به اعدام شد. ناچار چاپخانه را فروخت و به حجاز برگشت. زرکلی مدتی در بیت المقدس نیز فعالیت های فرهنگی داشت. در دولت سعودی به عنوان وزیر در مجامع شرکت می کرد و مدتی در مصر حضور داشت و کتاب اعلام را در آنجا منتشر نمود. مدتی هم سفیر عربستان در مغرب بود.
خیرالدین زرکلی عضو مجمع علمی دمشق و بغداد هم بود. او مسافرت هایی به کشورهای انگلیس، آمریکا، یونان و تونس داشت.
وی آثار دیگری در ادبیات، تاریخ، شعر و نثر داشته است که گویا منتشر نشده است.
زرکلی در سال 1396ق1976/م در قاهره درگذشت.

دانشنامه آزاد فارسی

زِرِکْلی، خیرالدّین (بیروت ۱۳۱۰ـ قاهره ۱۳۹۶ق)
دولتمرد، روزنامه نگار و تذکره نویس سوری. تحصیلات قدیم را گذراند و به کتاب های ادبیات علاقۀ فراوان داشت و شعر می گفت . در مدرسۀ هاشمیه تدریس می کرد. هفته نامۀ الاصمعی را منتشر کرد که توسط حکومت عثمانی توقیف شد. سپس به بیروت رفت و در دانشگاه زبان فرانسه خواند و در همان جا استاد تاریخ و ادبیات عرب شد. در اوایل جنگ جهانی اول به دمشق بازگشت و بعد از جنگ (۱۹۱۸ ) روزنامۀ لسان العرب را با یکی از دوستانش منتشر کرد که توقیف شد. بعدها با روزنامۀ المفید همکاری کرد. در واقعۀ میسلون و در جریان حملۀ فرانسویان به دمشق، غیاباً، به اعدام و مصادرۀ اموال محکوم شد و به حجاز گریخت و تابعیت آن جا را پذیرفت (۱۹۲۱ ). ملک حسین وی را برای همراهی پسرش امیر عبدالله در سفر به شرق اردن برگزید. وی به عمان رفت و زمینۀ ورود امیر عبدالله و تأسیس اولین حکومت پادشاهی را در آن جا فراهم آورد. وی بازرس کل معارف و رئیس دفتر حوزۀ ریاست این حکومت شد (۱۹۲۱ـ۱۹۲۳). در این هنگام فرانسویان احکام صادره علیه وی را نقض کردند. سپس به مصر رفت و المطبعة العربیه را در قاهره به راه انداخت (اواخر ۱۹۲۳). در قیام مردم سوریه برضد فرانسویان، مجدداً، حکم غیابی اعدام برضد او صادر شد (۱۹۲۵). سپس به بیت المقدس رفت و روزنامۀ الحیاة را منتشر کرد که حکومت انگلیس آن را تعطیل کرد (۱۹۳۰). سپس با عده ای دیگر روزنامۀ یافا را چاپ کرد. در ۱۹۳۴ امیر عبدالعزیز پادشاه عربستان ، وی را به عنوان نمایندۀ تام الاختیار خود در مصر برگزید و او ناگزیر روزنامه یافا را رها کرد. یکی از دو نمایندۀ عربستان جهت تأسیس و امضای جامعۀ الدول العربیّه بود و همزمان نیز در وزارت خارجه عربستان انجام وظیفه می کرد (۱۹۴۶). در ۱۹۵۱ به عنوان نمایندۀ تام الاختیار و دائمی آن جامعه در مصر مستقر شد و به طبع کتابش پرداخت. وی در کنفرانس های علمی، ادبی و اجتماعی در لندن ، امریکا، تونس و یونان از طرف دولت متبوعش شرکت می کرد. از ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۳ سفیر و نمایندۀ عالی در مراکش انتخاب شد و پس از آن به وزارت خارجۀ عربستان انتقال یافت. عضو مجمع العلمی العربی در دمشق (۱۹۳۰)، مجمع اللّغة العربیه در مصر (۱۹۴۶) و مجمع العلمی العراقی در بغداد (۱۹۰) بود. مشهورترین اثر وی الاعلام : قاموس تراجم اشهر الرّجال و النساء است .

پیشنهاد کاربران

بپرس