زرنی

لغت نامه دهخدا

زرنی. [ زُ ] ( اِ ) مخفف زرنیخ است و آن جوهری باشد کانی و آن بر دو نوع است احمر و اصغر. احمر را اهل صنعت کیمیا بکار برند و اصفر را استادان نقاش. ( برهان )( آنندراج ). مخفف زرنیخ. ( فرهنگ رشیدی ). زرنیخ. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به زرنیخ شود.

زرنی. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان طارم بالاست که در بخش سیردان شهرستان زنجان واقع است و 160 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جسمی است معدنی و آن عبارت است از ترکیب گوگرد و ارسنیک که در اصطلاح شیمی آنرا سولفور ارسنیک گویند و بر دو نوع است . یا زرنیخ زرد : عبارت است از ترکیب سه ظرفیتی ارسینک با گوگرد رنگ آن زرد است و در نقاشی برای تهیه رنگ زرد و سبز ( مخلوط با آبی پروس ) بکار میرود و همچنین در تهیه واجبی ( نوره ) از آن استفاده میکنند . یا زرنیخ قرمز عبارت است از ترکیب دو ظرفیتی ارسینک و گوگرد رنگ آن قرمز است و در نقاشی مصرف دارد .
دهی از دهستان طارم با در بخش سیردان در زنجان واقع است

دانشنامه عمومی

زرنی یک روستا در ایران است که در استان زنجان واقع شده است. [ ۱] زرنی ۱۷۲ نفر جمعیت دارد.
عکس زرنی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

زُرنی= به دیدارم بیا
پیامبر به ابوهریره گغت:
یا ابا هریره زُرنی غبا تزدد حبا
هر روز میا تا محبت زیاد شود
زُرنی غباََ
به دیدارم بیا یک روز در میان
یا ابا هریره زُرنی غبا تزدد حبا
پیامبر به ابوهریره گفت : یک روز در میان به دیدار بیا تا محبت زیاد شود
گلستان سعدی

بپرس