زرنگی
/zerangi/
مترادف زرنگی: جلد، چابکی، چالاکی، چستی، فرزی، باهوشی، زیرکی، رندی، بی باکی، زبردستی، مهارت
متضاد زرنگی: تنبلی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
سرعت، چالاکی، فوریت، زرنگی، سریع العملی
تردستی، زبر دستی، زرنگی
مهارت، استعداد، ابتکار، حقه، صدای شلاق، زرنگی، صدای شکستگی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کسی که در عواقب امور می اندیشد و راه صحیح را بر می گزیند.