زرنگار کردن. [ زَن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به زر منقش کردن : زرو نعمت آید کسی را بکارکه دیوار عقبی کند زرنگار.سعدی ( بوستان ).به عاقبت خبر آمد که مرد ظالم مردبه سیم سوختگان زرنگارکرد سرای.سعدی.رجوع به زرنگار شود.