زرنقه
لغت نامه دهخدا
زرنقة. [ زَ ن َ ق َ ] ( ع اِ ) بمعنی وام و دین است. گویا که معرب زرنه است ؛ یعنی زر نیست اورا. ( شرح قاموس فارسی ص 752 ). دین. معرب زرنه ؛ یعنی طلا با من نیست. ( از منتهی الارب ). دین. معرب زرنه ؛ ای لیس معی الذهب ؛ یعنی پول ندارم : و کانت عائشة رضی اﷲ عنها تأخذ الزرنقة کأنه معرب زرنه ؛ ای الذهب لیس. ( از محمدبن اسحاق بن خزیمة از تاج العروس ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || زیادتی بسیار. ( شرح قاموس فارسی ). افزونی. ( منتهی الارب ). بیشی و افزونی. ( ناظم الاطباء ). || حسن تام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نیکورو بودن. ( شرح قاموس فارسی ). || بیع سلم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید