زرندی

لغت نامه دهخدا

زرندی. [ زَ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به زرند که شهرکی است در نواحی اصفهان. ( از الانساب سمعانی ).

زرندی. [ زَ رَ ] ( ص نسبی ، اِ ) قسمی خربزه با پوست سبز، که پوست آن بنازکی پوست پیاز است. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ).

زرندی. [ زَ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباداست که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 200 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان مرحمت آباد در بخش میاندو آب شهرستان مراغه واقع است .

دانشنامه عمومی

زرندی ( به لاتین: Zerendi ) یک زیستگاه انسانی در قزاقستان است که در شهرستان زرندی واقع شده است. [ ۱]
زرندی ۸٬۳۶۹ نفر جمعیت دارد.
عکس زرندیعکس زرندی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

زَرَنْدی
از گویش های فارسی، رایج در زرند در 75 کیلومتری کرمان. گویش زرندی از نظر آوایی به فارسی کرمانی نزدیک است و فقط کشش مصوت های آن کم تر است. در این گویش مصوت های بیشتری نسبت به فارسی وجود دارد. مصوت ها عبارت اند از: a (a کشیده) e (e کشیده) i o u ew eu. گاهی در زرندی u جای خود را به i می دهد. ew معادل o: است. در واژه هایی که صامت غنه ای m یا n دارند و پس از آن ها حرف مصوتی نیست صامت غنه ای می افتد و مصوت پیش از آن غنه ای می شود. برخی از واژگان زرندی: dal «سگ ماده» vel «دلبر»، til «غلیظ» nut «اسکناس»، r:ja «گود، ژرف».
50010800

پیشنهاد کاربران

بپرس