زرقی

لغت نامه دهخدا

زرقی. [ زَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به زرق که قریه ای است در شش فرسخی مرو. ( از انساب سمعانی ). رجوع به زرق شود.

زرقی. [ زُ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به بنی زریق که بطنی است از انصار. ( ازانساب سمعانی ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

زرقی. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سلطان آباد است که در بخش حومه شهرستان سبزوار واقع است و 510 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

پیشنهاد کاربران

زرقی متشکل است از زرق و ی زرق برگرفته از نام ابو زریق و ی سفت منسوبی
زرقی بمعنی زرخیزکلمه زرتشتی میباشدیعنی دراین روستا ازطریق کشت وزراعت زرو و طلا بعمل می آید چون قدمت روستا به زمان زرتشت برمی گردد
زرقی متشکل از دو کلمه زر قی میباشد. با توجه به تورک بودن مردم روستای زرقی از توابع سبزوار این کلمات تورکی هستند. کلمه زر که همان معنای زر در فارسی را داراست و کلمه قی یا قیه یا در تورکی آذری گیه به معنای
...
[مشاهده متن کامل]
سخره یا کوه میباشد. در واقع کلمه زرقی به معنای سخره طلایی یا کوه زر میباشد که نشات گرفته از کوه های زرد اطراف روستای زرقی میباشد.

بپرس