زرق و برق

/zarqobarq/

برابر پارسی: زر وزیور

معنی انگلیسی:
flashiness, glamorization, grandiosity, luster, pomp, show, showiness, tinsel, veneer, razzle-dazzle, glitz, heraldry, pizazz, pizzazz, gaiety, panache, razzmatazz
gaudiness

گویش مازنی

/zargho bargh/ رواج - نما و جلای هرچیز

مترادف ها

glamor (اسم)
افسون، جادو، دلیری، فریبندگی، زرق و برق

luster (اسم)
درخشندگی، جلوه، لوستر، درخشش، زرق و برق، فره، چراغ اویز

splendor (اسم)
فر، زرق و برق، فره، شکوه و جلال

flamboyance (اسم)
زرق و برق، اشتعال لرزشی، اشتعال با لرزش

shininess (اسم)
جلا، زرق و برق

flamboyancy (اسم)
زرق و برق، اشتعال لرزشی، اشتعال با لرزش

فارسی به عربی

بهجة، لمعان

پیشنهاد کاربران

زرق و برق: پیرایه های چشمگیر ولی کم ارزش ( فرهنگ فارسی امروز؛ غلامحسین صدری افشار، نسرین و نسترن حکمی ) .
درخشش پارچه، کفش یا چیز دیگری یا با پولک یا با نخ های رنگی پرتو دار.
زرق واژه ای عربی و به معنی رنگ آسمان است و برق در سنسکریت بره barh به معنی درخشیدن بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این است: براج و درخش brājo - draxŝ ( سنسکریت ـ دری ) .

روشنی و ساختگی

بپرس