زرغب. [ زَ غ َ ] ( ع اِ ) کیمخت. ( مهذب الاسماء ) ( تغلیسی ) ( منتهی الارب ). بمعنی کیمخت که نوعی از چرم است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). کیمخت و پوست ساغری اسب و خر. ( ناظم الاطباء ). پوست خر یا گاو. ( از اقرب الموارد ).