زرعیار
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
زر عیار ؛ مرادف زر طلا. ( آنندراج ) . طلای خالص. ( فرهنگ فارسی معین ) :
چو مرد باشد بر کار و بخت باشد یار
ز خاک تیره نماید به خلق زر عیار.
ابوحنیفه اسکافی.
ز حجت شنو حجت ای منطقی
ز هر عیب صافی چو زر عیار.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
آنگه بمثل سفال بودم
و اکنون به یقین زرعیارم.
ناصرخسرو.
کم بیش نباشد سخن حجت هرگز
زیرا سخنش پاکتر از زر عیار است.
ناصرخسرو.
جانم به خاک درگه تو شاد چون شده ست
گر خاک درگه تو چو زر عیار نیست.
امیر معزی ( از آنندراج ) .
چو مرد باشد بر کار و بخت باشد یار
ز خاک تیره نماید به خلق زر عیار.
ابوحنیفه اسکافی.
ز حجت شنو حجت ای منطقی
ز هر عیب صافی چو زر عیار.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
آنگه بمثل سفال بودم
و اکنون به یقین زرعیارم.
ناصرخسرو.
کم بیش نباشد سخن حجت هرگز
زیرا سخنش پاکتر از زر عیار است.
ناصرخسرو.
جانم به خاک درگه تو شاد چون شده ست
گر خاک درگه تو چو زر عیار نیست.
امیر معزی ( از آنندراج ) .
زرّ ِ عیار : طلای ناب ، زر ناب