زردچهره
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
آنکه صورتش زرد رنگ و پژمرده باشد پژمرده افسرده مایل بزردیپسر و یا دختر صاف روی خوش نما و خوشگل زن پیر ریش دار
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] پژمرده، افسرده.
پیشنهاد کاربران
زرد چهره = زرد نبو
آیا این همان معنا هست
آیا این همان معنا هست