زردوزی. [ زَ ] ( حامص مرکب ) عمل زردوز. ( فرهنگ فارسی معین ). چکن دوزی و شغل دوختن جامه رابا تارهای زر و گلابتون. ( ناظم الاطباء ) : به قدر شغل خود باید زدن لاف که زردوزی نداند بوریاباف.
نظامی.
|| ( اِ مرکب ) محلی که در آن پارچه زری دوزند. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
۱ - عمل زر دوز . ۲ - ( اسم ) محلی که در آن پارچه زری دوزند . عمل زر دوز محلی که در آن پارچه زری دوزند
فرهنگ عمید
عمل زردوز، هنر دوختن و نقش و نگار کردن بر پارچه و جامه با تارهای زر.