زردار. [ زَ ] ( نف مرکب ) مالدار. ( آنندراج ). توانگر. دولتمند. مالدار. پولدار. ( ناظم الاطباء ). دارنده زر. که زر دارد. غنی. با ثروت و نعمت : از غایت سخاوت زردار او تهی دست وز مایه قناعت درویش او توانگر.شرف الدین شفروه.موسم نوروز، زر در دست زرداران خوش است ما که مستانیم ساغر دستگردان می کشیم.فاضل کاشی ( از آنندراج ).