زرداب ریزی. [ زَ ] ( حامص مرکب ) خون ریزی. ( فرهنگ فارسی معین ).کنایه از خون ریختن باشد. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). || بدخویی. تندخویی. ( فرهنگ فارسی معین ). کنایه از غصه کردن و بدخویی نمودن و دل خالی کردن از قهر و غضب هم هست. ( برهان ). رجوع به ماده قبل شود. || کنایه از ریختن خوی باشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).