زرخرید
/zarxarid/
مترادف زرخرید: برده، بنده، عبد، غلام، کنیز
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - غلام و کنیزی که خریده شود. ۲ - هنگامی که کسی [[اعیان]] خالصه ای را میخرید ( که دراین صورت زمین یا عرصه آن همچنان خالصه باقی میماند ) نام آن مبدل به زر خرید میشد ( اواخر قاجاریه ) .
غلام و کنیزک که خریده شده باشد مملوک عبد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم، صفت مفعولی ) غلام یا کنیز خریده شده.
مترادف ها
غلام، برده، بنده، زر خرید، اسیر، خادم
غلام، بنده، زر خرید، برده بدون مزد و اجرت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مملوک