زرح

لغت نامه دهخدا

زرح. [ زَ ] ( ع مص ) سر شکستن کسی را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زرح. [ زَ رَ ] ( ع مص ) درگشتن از جائی به جائی دیگر. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

در گشتن از جایی به جای دیگر

پیشنهاد کاربران

بپرس