زرب
لغت نامه دهخدا
زرب. [ زَ / زِ ] ( ع اِ ) جای درآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )مدخل. ( اقرب الموارد ). || آغل گوسفندان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). شبگاه گوسفند. ( دهار ). ج ، زروب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کازه صیاد. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زرب. [ زِ ] ( ع اِ ) آبراهه. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای گوسفندان. ج ، زروب. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید