زراگین

لغت نامه دهخدا

( زرآگین ) زرآگین. [ زَ ] ( ص مرکب ) به زرآگنده. زرین :
مدخلان را رکاب زرآگین
پای آزادگان نیابد سر.
رودکی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( زر آگین ) به زر آگنده

فرهنگ عمید

( زرآگین ) ۱. پر از زر، انباشه از زر.
۲. سراسر زردرنگ، به رنگ زر: بوستان را مهرگانی باد زرّآگین کند / رنگ بستاند ز گل ها باده را رنگین کند (قطران: ۸۷ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس