زراندوزی. [ زَ اَ ] ( حامص مرکب ) زراندوختن. گرد کردن زر. زر فراهم آوردن : چو گل گر خرده ای داری ، خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی.
حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 317 ).
فرهنگ فارسی
۱ - عمل اندوختن زر گرد آوری طلا . ۲ - گرد آوری طلا و مال . زر اندوختن زر فراهم آوردن