زرافین

لغت نامه دهخدا

زرافین. [ زُ ] ( ع اِ ) بمعنی زرفین است و آن حلقه ای باشد که بر چارچوب در خانه نصب کنند و زنجیر در را بر آن اندازند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). زنجیر باریک آهنین که بر در، زنند و حلقه ای در آن فکنند تا باز نشود. ( از شرفنامه منیری ). حلقه ای باشد که بر چارچوب در نصب کنند و زنجیر را بدان اندازند تا در گشوده نشود و آن را زرفین و زورفین و زوفرین نیز گویند. ( جهانگیری ). ج ِ زرفین. ( اقرب الموارد ). و رجوع به زرفین شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - زلفین . ۲ - حلقه بدن جانورانی مانند کرمهای حلقوی درین نوع حیوانات هر یک از حلقه ها دارای ساختمان نسبتا کاملی برای جذب و دفع و متابولیسم مواد غذایی موجود است و به تعداد این حلقه ها این ساختمان تکرار میشود و هر یک از حلقه ها طوری است که همه اعمال حیاتی را به تنهایی میتواند انجام دهد به همین جهت اگر کرم حلقوی را به قطعاتی تقسیم کنیم هر قطعه مانند جانوری کامل میتواند به زندگی ادامه دهد حلقه .
بمعنی زرفین است و آن حلقه ای باشد که بر چارچوب در خانه نصب کنند و زنجیر را بر آن اندازند

پیشنهاد کاربران

بپرس