زراعت کردن. [ زِ / زِ ع َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کاشتن و کشت کردن. ( ناظم الاطباء ) : از قنات جامه آب معنی تر بسته شدسرزمین شعر راتا ما زراعت کرده ایم.محسن تأثیر ( از آنندراج ).گر خدا را از برای رزق طاعت می کنی خانه می سازی و بر بامش زراعت می کنی.ناظم هروی ( ایضاً ).رجوع به زراعت و زراعة شود.
cultivate (فعل)کشت کردن، زراعت کردن، ترویج کردن، خیش زدن، خیش کشیدنtill (فعل)کشت کردن، زراعت کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، زمین را کاشتن