زرابی

لغت نامه دهخدا

زرابی. [ زَ بی ی ] ( ع اِ ) بالشچه ها و گستردنی ها وهرچه که گسترده و تکیه بر آن کرده شود واحد آن زِربی ( زُربی ) است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). و فی اللسان : «الواحد من کل ذلک زَربِیّة» و منه فی القرآن : «و زرابی مبثوثة». ( قرآن 16/88 ). ( اقرب الموارد ). || گیاه زرد یا گیاه سرخ سبزی آمیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

آنچه که بر آن تکیه دهند، بالش ها.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زَرَابِیُّ: فرشهای فاخر (جمع زربیه به معنای بساط فاخر است )
معنی مَبْثُوثَةٌ: گسترده - مبسوط ("زرابی مبثوثة " یعنی فرشهای فاخری که گسترده شده اند )
ریشه کلمه:
زربیه (۱ بار)

«زَرابِیّ» جمع «زَرِیْبَة» به معنای فرش های عالی خواب دار است که هم نرم و راحت است و هم گران بها و پر قیمت.
. در مجمع آمده زرّابی جمع زریبه و آن به معنی فرش فاخر است یعنی پشتی‏های ردیف هم و فرش‏های گسترده. زرّابی نکره است نمی‏شود آنها را با فرش دنیا قیاس کرد. راغب گوید: زرابی جمع زرب (بر وزن قفل) نوعی از لباس راحت و منسوب است به محلی. و بر سبیل تشنیه و استعاره آمده «وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ».

پیشنهاد کاربران

بپرس