زر پخته ؛ زر گدازیافته. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) . در شواهد زیر به معنی زر مرغوب و یا زر بی غش و خالص آمده است :
جمال گیرد شعر من از روایت تو
چو زر پخته شود گر چو سیم باشد خام.
سوزنی.
چو سیم خام شود گر نهی سرب بر دست
... [مشاهده متن کامل]
چو زرپخته شود گر نهی بر آهن گام.
سوزنی.
تدبیر ملک داشتن شاه شمس ملک
چون زر پخته از دل چون سیم خام تست.
سوزنی.
بدان بد هر آن بدنمائی که هست
که آن نیز نیکوست جایی که هست
سیه مار کز کفچه شد زهرسنج
زر پخته هم بخشد ازدیگ گنج
همان زهر کو دشمن جان بود
بسی دردها را که درمان بود.
امیرخسرو.
جمال گیرد شعر من از روایت تو
چو زر پخته شود گر چو سیم باشد خام.
سوزنی.
چو سیم خام شود گر نهی سرب بر دست
... [مشاهده متن کامل]
چو زرپخته شود گر نهی بر آهن گام.
سوزنی.
تدبیر ملک داشتن شاه شمس ملک
چون زر پخته از دل چون سیم خام تست.
سوزنی.
بدان بد هر آن بدنمائی که هست
که آن نیز نیکوست جایی که هست
سیه مار کز کفچه شد زهرسنج
زر پخته هم بخشد ازدیگ گنج
همان زهر کو دشمن جان بود
بسی دردها را که درمان بود.
امیرخسرو.