زر و زیور

مترادف ها

finery (اسم)
ارایش، زر و زیور، زیور، کارخانه تصفیه فلزات، جامه پر زرق و برق

پیشنهاد کاربران

زر و زیور ؛ تجمل. طلا و سنگهای گرانبها که بر سر و دست و سینه و گردن آویزند تجمل و زینت را. آنچه از طلا و احجار کریمه که آرایش و زینت را بکار آید :
سفالین عروسی به مهر خدای
بر او بر نه زری و نه زیوری.
...
[مشاهده متن کامل]

منوچهری ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
همیشه در طلب باغ و راغ و گلشن و قصر
مدام درطلب جوهر و زر و زیور.
ناصرخسرو.
از او کم و زو بیش آرام و جنبش
از او بر زمین زر و بر چرخ زیور.
ناصرخسرو.
گویی که مرغ صبح زر و زیورش بخورد
کز حلق مرغ می شنوم بانگ زیورش.
خاقانی.
حاجت گوش و گردنت نیست به زر و زیوری
یا به خضاب و سرمه ای یابه عبیر و عنبری.
سعدی ( دیوان چ مصفا ص 590 ) .

بپرس