زر ناخنی ؛ زری را گویند بغایت خالص که چون ناخن بر آن نهاده زور کنند، فرورود. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی معین ) ( از ناظم الاطباء ) :
دیده را از سیل خون افکنده ام در ناخنه
بس به ناخن رخ چو زر ناخنی بشخودمی.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی.
از ناخن و زر چهره برنایدکار
کز توهمه زر ناخنی خواهد یار.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 720 ) .
دیده را از سیل خون افکنده ام در ناخنه
بس به ناخن رخ چو زر ناخنی بشخودمی.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی.
از ناخن و زر چهره برنایدکار
کز توهمه زر ناخنی خواهد یار.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 720 ) .