زربدست. [ زَ ب ِ دَ ] ( ص مرکب ) مرادف زردار. ( از آنندراج ). که زر بدست دارد. دارنده زر. مالدار : شده خار از آتش چو گل زربدست نه چون خار زردشت آتش پرست.نظامی ( از آنندراج ).- زربدست شدن ؛ کنایه از منتفع گردیدن. ( آنندراج ).