زدن راه

پیشنهاد کاربران

زدن راه ؛ بریدن راه. قطع طریق. دزیدن اموال مسافران. راه کاروان زدن. راه قافله زدن. کاروان زدن. ره زدن :
گرفته همه دشت و خرگاه را
بدزدی زند روز و شب راه را.
فردوسی.
دردا و حسرتا که مرا چرخ دزدوار
...
[مشاهده متن کامل]

بی آلت و سلاح بزد راه کاروان.
مسعودسعد.
آن سفیهان که دزد و طرارند
عقل را بهر ره زدن دارند.
سنائی.
و رستم بن قارن را چون دیالم درپیوستند روزی ایشان بایست نداشتند، به اطراف ولایت راه میفرمود زد و غارت میکردند. رجوع به ره زدن و راه زدن شود. ( تاریخ طبرستان ) .

بپرس