زدن الات موسیقی

پیشنهاد کاربران

زدن آلات موسیقی ؛ ضرب با زخمه یا چوب ، چنانکه تار و سه تار و طبل و دهل و نقاره را. آواز بر آوردن با اصول ازآلتی از آلات موسیقی. نواختن ذوات الاوتار. دمیدن در ذوات الریح : بربط زدن. تار زدن. چنگ زدن. چانه زدن. دهل زدن. رود زدن. زنگ زدن. ساز زدن. سه تار زدن. شیپور زدن. طبل زدن. طنبور زدن. مزمار زدن. نای زدن. نی زدن : و از همه این ناحیت مردان و کنیزکان و غلامان آراسته ببازار آیند و با یکدیگر مزاح کنندو بازی کنند و رود زنند. ( حدود العالم ) . و ایشان را[ صقلابیان را ] آلاتهای رود است بزنند. ( حدود العالم ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بزد نای رویین و بگرفت راه
بپیش سپاه اندر آمدسپاه.
فردوسی.
بزد نای روئین و برشد خروش
زمین آمد از نعل اسبان بجوش.
فردوسی.
تا بدر خانه تو بر گه نوبت
سیمین شندف زنند و زرین مزمار.
فرخی.
گهی رباب زنی گاه بربط و گه چنگ
گهی چغانه و طنبور و شوشک و عنقا.
فرخی.

بپرس