زخمخور. [ زَ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) زخم پذیر. آنچه یا آنکه محل ضرب ( بهر یک از معانی ضرب ) قرار گیرد. زخم خورنده. زخم خوار : عاقبت هر که سر فروخت بزر سرنگون همچو سکه زخمخور است.
خاقانی.
رجوع به زخم خوردن و زخم خورده شود.
پیشنهاد کاربران
کسی که به رخم خوردن عادت کرده چنان که بخشی از زندگی اش شده. اسم سومین رمان مهدی بهرامی بعد از گهواره مردگان و هشتِ پیانیست