لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
تحریک کردن، زخم زبان زدن، بالیدن
شلاق زدن، سخت زدن، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، با دقت روی چیزی کار کردن
شلاق زدن، سخت زدن، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، با دقت روی چیزی کار کردن
زخم زبان زدن، سرزنش کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، توبیخ کردن، سرکوفت دادن
زخم زبان زدن، تازیانه زدن
زخم زبان زدن، تازیانه زدن
زخم زبان زدن، قایم زدن، بدور چیزی چرخیدن
زخم زبان زدن، سرزنش کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید