زخم رسیده. [ زَرَ / رِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) خسته گشته. زخمی شده. زخم یافته. مجروح. مصدوم. ضربت دیده : دست زخم رسیده بشمشیر یازید و طغانرا زخمی عظیم زد و خواست تا دیگر بار زخمی زند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 18 ). || آسیب دیده. زیان رسیده :
از معرکه چنین خرانی
شد زخم رسیده گلستانی.
نظامی.
رجوع به زخم رسیدن شود.