زخم درشت

پیشنهاد کاربران

زخم درشت ؛ ضربت مهلک و کشنده. ضربت سخت :
پدر را بدان زار و خواری بکشت
زد آن مادرم را به زخم درشت.
فردوسی.
نه گور است کافتدبه زخم درشت
نه شیری که شاید به شمشیر کشت.
اسدی.
مرا کِفت ِ چرخ ارچه خم داد پشت
...
[مشاهده متن کامل]

همان پیش روزم به زخم درشت.
اسدی.
به دیگر شد و زدْش زخمی درشت
چنان کش ز سینه برون برد پشت.
اسدی.
پس از نوک نیزه به زخمی درشت
زدش بر دو تن هر سه تن رابکشت.
اسدی.
به گرزش چنان کوفت زخم درشت
کش اندر شکم ریخت مهره ز پشت.
اسدی.
راست روشن به زخمهای درشت
در شکنجه برادرم را کشت.
نظامی.

بپرس