زخم تیر ؛ زدن تیر. فرود آوردن تیر :
زخم تیر ملکان دید و ندید آن ملک
آنکه او از قبل تیر همی ساخت سپر.
فرخی.
زخم چوگان و گوی ؛ زدن چوگان و گوی. فرود آوردن آنها :
بجزگوی و میدان نبودیش کار
گهی زخم چوگان و گاهی شکار.
فردوسی.
زخم تیر ملکان دید و ندید آن ملک
آنکه او از قبل تیر همی ساخت سپر.
فرخی.
زخم چوگان و گوی ؛ زدن چوگان و گوی. فرود آوردن آنها :
بجزگوی و میدان نبودیش کار
گهی زخم چوگان و گاهی شکار.
فردوسی.