( زخرة ) زخرة. [ زَ رَ ] ( ع مص ) مره است از زخر. ( از اقرب الموارد ). || پر بودن دریا از آب. مالامال بودن. لبریز از آب بودن دریا. || بمجاز و به استعارت از معنی فوق ، دارای شرف و فخر زیاد بودن را نیز زخره گویند: «رأیت البحار فلم ار اغلب منه زخرة والجبال فلم ار اصلب منه صخرة» ؛ دریاها را دیدم و پرتر و بلندتر از او ندیدم ، کوهها را دیدم و از اوسخت تر نیافتم. ( از اساس البلاغة ) ( از تاج العروس ).زخره. [ زَ رَ / رِ ] ( ص ) کسی که مینگرد بازی قمار را. ( از ناظم الاطباء ).