( زخرفة ) زخرفة. [ زَ رَ ف َ ] ( ع مص ) آراستن سخن. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). آراستن دروغ. ( غیاث اللغات ). آراستن سخن را و بربستن. ( آنندراج ). آراستن دروغ. تلبیس کردن. ( کشف اللغات ). زخرفه و زخراف در اصل تزیین چیزی است با طلا و آنرا بر پیراستن سخن به دروغ اطلاق کرده اند. ( از البستان ). || کامل ساختن و آراستن خانه. ( از متن اللغة ). || کامل کردن و تمام نمودن هر چیز. زخراف نیز بهمین معنی آمده است. ( از البستان ). کامل کردن چیزی. ( از محیط المحیط ). رجوع به زخراف شود. || آراستن. ( دهار ). نیکو ساختن. تزیین. و اصل در این کلمه آراستن و زینت دادن چیزی است بوسیله زخرف که بمعنی زر است و یا زخرف خود در اصل کمال حسن و خوبی چیزی است و سپس آنرا بر زر اطلاق کرده اند. ( از محیط المحیط ). آراستن هر چه باشد. ( کشف اللغات ). نگارین کردن چیزی را بزر و مانند آن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). آراستن. طلا کاری. تزیین چیزی با زر. ( از محیط المحیط ). تزیین که بظاهر آراسته باشد. ( از غیاث اللغات ) ( از متن اللغة ). زخرفه و زخراف ، نیکو ساختن و زینت دادن چیزی است. ( از البستان ). || تصویر. ساختن نقش و نگارروی سفال و سنگ و یا روی لوح و تابلو، رجوع به زخرف ( ... نقش و نگار ) و حاشیه آن شود. || بنظم درآوردن سخن. منظوم ساختن کلام. ( از لسان العرب ).
فرهنگ فارسی
آراستن سخن آراستن دروغ کامل ساختن و آراستن خانه تصویر به نظم در آوردن سخن
پیشنهاد کاربران
لم ابکی یومأ بسبب کونی مریض نفسیأ بل لاعتقادهم انی مجنون.