زخرط

لغت نامه دهخدا

زخرط. [ زِ رِ ] ( ع اِ ) آب بینی شتر و گوسپند. ( منتهی الارب ) ( ترجمه قاموس ) ( از لسان العرب ) ( اقرب الموارد ). || آب دهن شتر و گوسپند. ( از منتهی الارب ). لعاب شتر و گوسفند. ( از ترجمه قاموس ) ( از متن اللغة ) ( از محیط المحیط ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || نوعی از گیاه. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ).

زخرط. [ زِ رِ ] ( ع ص ) ناقه پیر. ( از متن اللغة ).

پیشنهاد کاربران

بپرس