چند سیلی بر سرش زد، گفت گیر
در کشید از بیم سیلی ، آن زحیر.
مولوی.
رجوع به زحیر درکشیدن شود.|| آه عمیق کشیدن. ( از کازیمیرسکی ). || زاییدن : «زحرت به امه »؛ یعنی او را زایید. و مصدر دیگر این باب زحار و زحارة است. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تزحیر شود. || گران آمدن سؤال ( چیزی خواستن ) بر بخیل. و هم بدین معنی است ، زحار و زحارة. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || دچار بیماری زحیر شدن. ( از محیط المحیط ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). و بدین معنی است زحارة و زحار. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || زخمی ساختن کسی با نیزه. نیزه زدن کسی را. و بدین معنی است ، زحار و زحارة. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ).
زحیر. [ زَ ] ( ع اِ ) پیچاک شکم که خون برآرد. زحار و زحارة بمعنی زحیر آید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در اصطلاح طبیبان ، جنبشی ( پیچشی ) است در روده راست ( بزرگ ) که شخص را ناچار میکند که برای دفع براز برخیزد اما چون به مبرز رود، چیزی جز اندکی مخاط آمیخته به خونی رقیق او را بیرون نیاید. ( از محیط المحیط ). نام مرضی است و صورتش این است که روده فرودین که متصل به سفره است ، بی اختیار حرکتی و دردی میکند بجهت دفع کردن براز و هیچ خارج نمیشود از آن مگر رطوبت لزجه با خون آمیخته. و بفارسی این حالت را پیچش گویند. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). بیماریی است در شکم که خون برآرد. ( از لسان العرب ). شکم رو با پیچش. برنیش ، بتازی زحیر. ( از جهانگیری : برنیش ). پیچش با شکم رو را برنیش و بتازی زحیر گویند. ( از برهان قاطع: برنیش ). اسهال دردناک. ( از قاموس عصری ). پیچیدن شکم. ( کنز اللغة ) ( المصادر زوزنی چ تقی بینش ص 131 ). پیچش شکم چنانکه خون می نشسته باشد. ( منتخب اللغات ).پیچش شکم. و اطلاق آن بر صاحب این مرض مجاز است. ( بهار عجم ). برنیش و نستک و پیچش شکم از غم. ( مهذب الاسماء ). اسهال خونی که نام دیگرش پیچش و دل پیچ است. ( فرهنگ نظام ). دیسانطری یا ریسنطریا یا دیسنطری یا دوسنطاریه . زحار یا سحج. بیماری شکم روش استطلاق و جراحتی است در شکم که خلط و مخاط بیرون میدهد. ( از معجم طبی ، انگلیسی - عربی ). زحیر عبارت است از جنبش روده مستقیم برای دفع آنچه حبس شده است در آن از فضلات آزار رساننده. و در غیر روده مستقیم ، چیزی از آن فضلات جمع نمیشود. کذا فی بحر الجواهر. و در شرح قانونچه گفته است که زحیر عبارت است از حرکت روده مستقیم هنگام دفع براز بر حسب اضطرار. و صاحب آن برای دفع فضلات بر میخیزد و میرود ولی جز چیزی مانند بزاق دفع نمیکند. و ابن سینا آن را بدین طریق تعریف کرده که : زحیرقلق و اضطراب شکم است بر سبیل توالی با بیرون آمدن رطوبات بلغمیه با مقداری اندک از کف. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). زحیر بر دو نوع است ، یکی زحیر راستین است و دیگری نه. اما زحیر راستین آن است که مقعد بگزاید و زودازود تقاضاء برخاستن همی باشد و هرگاه که بر خیزد چیزی اندک جدا میشود، چندانکه از بینی جدا شود.و چیزی باشد غلیظ و مخاطی و بعضی با خون آمیخته و بعضی نه و بعضی با ضراط بود و باشد که ضراط با براز وبا رنج و گریستن جدا شود و زحیر از بهر این گویند. و سبب این علت ، یا خلط تیز صفرائی بود یا خلطی بلغمی بود که از بالا بروده مستقیم فرود می آید و او را می رندد و میگزد و قوت دافعه این روده پیوسته آنرا دفع میکند، یا آماسی بود در این روده... یا سرمایی بود که بمردم رسد با اسراف کردن در چیزهای سرد خوردن. و زحیر نه راستین چنان بود که ثفل خشک در روده مستقیم استاده بود و باز مانده و گاه گاه رطوبتی بر سبیل عصر در روده فرود می آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). زخمی است سرایت کننده که در روده بزرگ پدید آید و سبب بیرون شدن خون و مخاط فراوان گردد. این بیماری گاه در نتیجه وجود بعضی از انگلها و بخصوص شیف یا وجود یک نوع کرم روده عارض میگردد. ( از الموسوعه ) : بیشتر بخوانید ...