زحنففه

لغت نامه دهخدا

( زحنففة ) زحنففة. [ زَ ح َ ف َ ف َ ] ( ع ص ) آنکه بر زمین غیژد. ( از منتهی الارب ) ( از محیط ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). زَحَنْقَف نیز لغتی است در زحنففة اما اصل در این لغت بمقتضای قاعده اشتقاق زحنففه ( بهر دو فاء ) است. ( از منتهی الارب ). این لغت از ریشه زحف اشتقاق یافته و«نون » و «فاء» بر آن زیاد شده است. ( از اقرب الموارد ). کسی است که میکشد پا را بزمین. ( ترجمه قاموس ). این لغت از ریشه زحف بمعنی خزیدن ، اشتقاق یافته و نون و یک «فاء» بر آن مزیده شده است . ( از محیط المحیط ) ( ازاقرب الموارد ). || آنکه هر دو پی پاشنه او بر همدیگر زند در رفتن. ( منتهی الارب ). آنکه هنگام رفتن هر دوپی پاشنه ٔاو نزدیک باشد که بیکدیگر خورد. ( از اقرب الموارد ).کسی است که نزدیک میشود که بساید پی پاهای او بیکدیگر. ( ترجمه قاموس ) ( ازتاج العروس ) ( ازمحیطالمحیط ).

پیشنهاد کاربران

بپرس